جشن هولی همان جشن نوروز در
میان هندیان است. این جشن بهمدّت پنجاه روز در فصل بهار
برگزار میشود. هولی هندیان مانند بهار رنگارنگ است. در
معابد هرروز از گولال، پودر رنگی، برای استحمام مذهبی
خدایان استفاده میشود.
آیین این جشن طی دو روز به انجام میرسد.
در روز اول غروب یا شبهنگام آتشی بزرگ روشن میشود. قبل از
آن، آتش بزرگ دیگری بر روی مکانی که از قبل آماده شده،
روشن میشود و تمثالی از هولیکا که از خیزران و بوریا
ساختهشده در حرکتی دستهجمعی و منظم بههمراه خوانندگان و
نوازندگان محلی بهوسیلهی برهمنها به محل حمل میشود. تمثال
در وسط آتش گذارده میشود و دستیار برهمن هفتبار آنرا طواف
میکند و قبل از اینکه آنرا آتش بزنند، اشعاری را در ستایش
هولی ذکر میکند. مفهوم آن اشعار جملات زیر است:
روشن كردن آتش به عنوان نمادی از نابودی تمام شرهایی كه در
انسان وجود دارد
دعا به درگاه خدا برای رفاه و بهبودی بشر
.... سپس مردم به خانه هایشان بر می گردند.
در روز دوم از صبح تا ظهر مردم با هر عقیدهی مذهبی بر سر و
روی دوستان و خویشان گرد رنگ میریزند. یا با آبفشان آب
رنگی بر سر و روی هم میپاشند. در غروب همانروز مردم شیرینی
تعارف میکنند و دوستان سهبار همدیگر را در آغوش میگیرند و
برای هم آرزوی خوشبختی میکنند.
این جشن همزمان با ماه فوریه و
مارس است و اصل آیین در دو روز برگزار میشود.
پسرها و افراد کاست های پایین تر به خیابان ها می ریزند و
در حالی که کلمات زشت رکیکی به زبان می آورند با سرنگ، آب
رنگی بر سر و روی هم می پاشند.
اما مسن ترها گرد قرمز را به آرامی روی صورت هم می ریزند.
مردم از رنگین شدن لباس هایشان ناراحت نمی شوند.
در غروب همان روز مردم شیرینی تعارف می کنند و دوستان سه
بار همدیگر را در آغوش می گیرند و برای هم آرزوی خوشبختی
می کنند. کودکان و نوجوانان برای ادای احترام بر پاهای
بزرگ ترهایشان دست می کشند.
هالي (جشن رنگ ها) يكي از
بزرگترين و قديمي ترين جشن هاي هند است كه همه ساله برگزار
مي شود و نشان دهنده زنده شدن طبيعت و فرارسيدن فصل بهار و
پيروزي نيكي بر بدي است. مردم از تمام طبقات اجتماعي با
پاشيدن آب هاي رنگي يا پودر رنگي به يكديگر اين آيين را با
شور و شادي برگزار مي كنند
در ایالت پنجاب، «سیک»ها مراسم «هولاموهالا» را یک روز بعد
از مراسم هولی با شادمانی فراوان برگزار می کنند.
بر اساس افسانه ای، روزگاری شاه مقتدری به نام «هیرانکاشیپور»
بر زمین حکمفرمایی می کرد. تکبر او به حدی بود که دعوی
خدایی کرد و به مردم فرمان داد تا او را بپرستند. اما «پراهلد»،
تنها پسر شاه، از پذیرفتن پدرش به عنوان خدا امتناع کرد
زیرا او فقط به «راما»، یکی از صور تجلی «ویشنو»، اعتقادی
راسخ داشت.
شاه برای پسرش به انواع تنبیه های خشن متوسل شد و حتی کمر
به قتل او بست. اما هر بار پراهلد نام ویشنو را بر زبان می
آورد و نجات پیدا می کرد. بالاخره «هولیکا»، عمه ی پراهلد،
با ادعای اینکه آتش بر او اثر ندارد، کودک (پراهلد) را در
دامنش گرفت و در آتش نشست تا او زنده زنده در آتش بسوزد (اما
در واقع قصد نجات او را داشت) وقتی شعله های آتش خاموش شد،
پادشاه دریافت که کودک نجات یافته اما عمه اش در آتش هلاک
شده است.
افسانه ی دیگری که با هولی ارتباط دارد، درباره ی قتل «کامای
زیبا»، خدای عشق، به دست «شیوا» است. بر اساس این افسانه
زمانی که شیوا در حالت تفکر عمیق فرو رفته بود، «پرواتی»،
دختر «هیمالیا» که سخت دلبسته ی شیوا بود، می خواست با او
وصلت کند. اما شیوا که یک مهایوگی بود، توجهی به او نشان
نمی داد. کاما برای اینکه شیوا را عاشق پرواتی کند، حواس
او را پرت می کند. شیوا بر او خشم گرفت و بی درنگ این خدای
کمان دار (کاما) را به تلی از خاکستر تبدیل کرد. شیوا
بعدها با شفاعت پرواتی زندگی را به کاما برگرداند.
بر اساس روایت دیگری، هولی همان شیطان مونث «پوتانا» است
که در «سریمادب ها گاواتا» نقل شده است که سعی کرد با
گذاشتن سینه ی زهراگین اش در دهان کریشنای کودک او را از
پا در آورد. کریشنا که می دانست با چه کسی سروکار دارد،
چنان محکم سینه ی پوتانا را مکید که جان از بدنش خارج شد
این افسانه ی مشهور اضافه می کند که بدن مرده ناپدید شد و
بنابر این گاو چرانان ماتهورا تمثال او را سوزاندند. از آن
به بعد ناحیه ی ماتهورا، زادگاه کریشنا، مکان اصلی برگزاری
جشن هولی شد.
مردم استان پنجاب نيز تقريباً
دو هفته پيش از هولی، يعني در اواسط ماه فوريه به همين
صورت جشني برپا ميكنند. در آن روز بچّههاي ده دوازده
ساله، چه دختر و چه پسر، در حضور عابرين به مناسبت جشن،
ترانه ميخوانند و عيدي ميگيرند و آن را «لهري» مينامند،
و با پولي كه از عيدي جمع ميشود، شيريني ميخرند و آن را
ميان دوستان و خويشاوندان پخش ميكنند.
تقريباً شش ماه بعد از آن، در آغاز فصل پاييز، جشني شبيه
نوروز ميگيرند و به جاي هفت سين در مقابل مجسّمة زن خداي
ثروت، لكشمي، شيريني ميگذارند و تمام شب به اين اميد
بيدار ميمانند كه شايد آن زن خدا به خانهشان سري بزند و
آنها از وي پذيرايي كنند. بعضيها براي به دستآوردن ثروت،
از قمار نيز دريغ نميورزند.
گردآورنده: صفورا الیاسی، کارشناس واحد
آموزش شرکت پردازش موازی سامان
منابع
1. بابر شاه، ظهيرالدّين محمّد: بابرنامه ـ وقايع، مطبعة
شوكادو في مدينة كيوتو، 1995 م.
2. بابر شاه، ظهيرالدّين محمّد: وقايع بابري، ترجمة از
نوّاب عبدالرّحيم خانخانان، فتوكپي نسخة خطّي موزة
بريتانيا، شمارة 24،416.
3. صالح كنبوه لاهوري، محمّد صالح: عمل صالح الموسوم به «شاهجهاننامه»،
به تصحيح غلام يزداني، مجلس ترقّي ادب، لاهور، 1976 م.، ج
2.
4. مطلبي انبالوي، صادق: آداب عالمگيري، به تصحيح و تهذيب
عبدالغفور چودهري، ادارة تحقيقات پاكستان، دانشگاه پنجاب،
لاهور، چاپ اوّل 1971 م، ج 2.
5.
ceramiran.ir/newsdetail-533-fa.html
6.
www.dilkarishta.blogfa.com/post-4.aspx
7.
www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100933862573
8.
www.p30data.com/ftopict-8662.html?PHPSESSID=d120c96954ff597459686f11531a7177
9.
aftab.ir/articles/art_culture/cultural_heritage/c5c1174615053_huli_p1.php
10.
www.chatrbaz.com/archives/001561.php |